اینکه بدانم تو بزرگی و میبینی کافیست ها !
ولی گاهی دلم بدجور میگیرد !
از آن بدجورها که هرطور شده خودش را نشان میدهد
و میگوید ببین حال ِ منت خوب نیست
یه فکری به حالش بکن
و تو هم که نمیتوانی دست روی دست بگذاری ناسلامتی من جانت است !
میشینی و همه ی فکرهایت را میگذاری روی هم
به هیچ نتیجه ای نمیرسی و بغض میکنی
ازین همه درمانده گیت
ازین همه تلاش !
ازینکه مث خر گیر کردی تو ی گل !
البته بلانسبت جناب خر !
اینکه بیچارگی بقیه را هم ببینی دردی روی درد !
اینکه نتوانی بهشان کمک کنی هنوز بدتر !
خلاصه
در نهایت با دلی شکسته میشینی و به نواهای این سایت گوش میدی
تا یکم آرامشت رو پیدا کنی !
فقط یکمشو :)